شعر تبریک غدیر خم
نظر به بندگان اگر ز مرحمت خدا کند
قسم به ذات کبریا ز یُمن مرتضى کند
خدا چو هست رهنمون مگر دگر چرا و چون
که او کند هر آنچه را که حکمت اقتضا کند
ز قدرت یداللّهى کسى ندارد آگهى
وسیله اش بود على خدا هر آنچه را کند
به جنگ بدر و نهروان على ست یکّه قهرمان
نِگَر که دست حق عیان قتال اشقیا کند
به روى دوش مصطفى نهد چو پاى مرتضى
نگر به بت شکستنش که در جهان صدا کند
به رزم خندق و اُحد به قتل عمرو و عبدود
خدا بدست دست خود لواى حق به پا کند
چو افضل از عبادت خلایق است ضربتش
على تواند این عمل شفیع ما سوى کند
به پیشگاه کردگار ز بس که دارد اعتبار
دیون جمله بندگان تواند او ادا کند
نماز بى ولاى او عبادتى است بى وضو
به منکر على بگو نماز خود قضا کند
هر آنکه نیست مایلش جفا نموده با دلش
بگو دل مریض خود به عشق او شفا کند
على ست آن که تا سحر سرشک ریزد از بصر
پى سعادت بشر ز سوز دل دعا کند
على انیس عاشقان ، على پناه بى کسان
على امیرمؤمنان که مدح او خدا کند
پس از شهادت نبى که را سزد به جز على
که تا به حشر آدمى به کارش اقتدا کند
قسیم نار و جنتش ، ترازوى محبتش
که مؤمنان خویش را ز کافران جدا کند
گهى به مَسند قضا گهى به صحنه غزا
گهى به جاى مصطفى که جان خود فدا کند
على ست فرد و بى نظیر ، على مجیر و دستگیر
که نام دلگشاى او گره ز کار وا کند
ز کار قهرمانیش پر است زندگانیش
نگین پادشاهیش به سائلى عطا کند
امیر کشور عرب ثناکنان ، دعا به لب
برد طعام نیمه شب عطا به بینوا کند
ز کوى شاه اولیا که مهر اوست کیمیا
کجا روى بیا بیا که دردها دوا کن